وضعیت:دل تو دلم نیست..
- چهارشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۵:۲۵ ق.ظ
- ۲ نظر
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا
یا غریب الغربا
یا معین الضعفا
دلم لک زده که زل بزنم به گنبدطلا و بهتون سلام کنم
که اشکام قلپ قلپ بریزه پایین
که نفسم بند بیاد از شووق دیدنتون...از آرامشتون
لک زده واسه اینکه شب تا سحر بشینم گوشه حرم
که نفس بکشم بزرگیتو...مهربونیتو...
میخوام بیام خودمو ببندم به پنجره فولادت...که فکر خسته مو شفا بدی
فکری که هر تیکش یه جاست..پیش یه عالمه آدم ..فکری که چند وقیه ساماندهی شو از دست داده...بهم ریخته...
دلم لک زده واسه شنیدن نقاره هات...واسه دست کشیدن رو درهای چوبی حرمت
واسه پرپر زدن همبال کبوترات
واسه تلاش کردن برای رسیدن به شیر آب سقاخونه ی طلات
واسه نماز زیر آسمون تمییز بالا سرِ حرمت....واسه پرستو هایی که نزدیک نزدیک زمین پرواز میکنن...
واسه اینکه به چهره ی خادمات نگاه کنم...به چشماشون...که ارامششونو ببینم...امنیت خاطرشونو ببینم...و حسی رو که ازینکه زیر سایت دارن نفس میکشن دارن...
آقای ما..شاه ما...میلاد عزیزت مباارک...
خوشبحال کسایی که توی جشن تولد باشکوهت هستن...خوش به سعادتشون
فقط آقاجون...بعد از این چند سال دیگه وقتشه بزاری منم بیام دیدنت..
میدونم ازم دلخوری..
ولی بهم اجازه بده
خدایاا کاری کن بشه..
من منتظرم...
ای حرمت ملجا درماندگـــــــان دور مران از در و راهم بده..
یا امام رضا
پ.ن:بچه ها دعاکنید بشه..
سمانه.شب تولد امام رضا.شهریور 94
- ۹۴/۰۶/۰۴