از دو هفته ی قبل دارم انتظار می کشم که دوشنبه بشه چون دوشنبه روز تولدمهاز دوهفته ی پیش هر روز از صبح تا شب یادم بود که چند روز دیگه تولدمه اونوقت دقیقا روز دوشنبه صبح که از خواب بیدار شدم تا توی سرویس مدرسه هم که بودم هنوز یادم نیومده بود!خلاصه وسط راه توی سرویس یهو یادم اومد که امروز تولدمهبا خودم گفتم:ا من که قراره امروز به دنیا بیام پس اینجا چیکار میکنم؟ولی چون که تصمیم گرفته بودم ز گهواره تا گور دانش بجویم باز هم به خودم گفتم:بچه برو مدرسه چند ساعت دیگه هم وقت داری که به دنیا بیایی پس قرار شد به دنیا آمدنمرا عقب بیندازم و بروم مدرسه....
راستش را بخواهید خیلی خوب شد که آمدم مدرسه دوستای باحالم واسم تولد مبارک خوندن و از این حرفا....بعدشم اومدم خونه و دیگه آماده بودم واسه به دنیا اومدن و اولین کسی تولدمو تبریک گفت:هپی پر تی تو یو....آجی خوشگلم بود واااااااااااااااااااااااااای
دی دی ری دی دیم بو بوق بوق ببببوق بببببببببووووووووووووووقتولدم مبارک تولدم مبارک هی هو هو
- ۹۰/۰۷/۱۱